علت کوتاه آمدن غرب و حتی روسیه و چین در مقابل این نظام سر تا به پا دروغ این است که تا به حال کسی بهتر از این رژیم منحوس جمهوری اسلامی غیر ایرانی نتوانسته با سیستم سرمایه داری بر سر میز معامله بنشیند. نمونه اش برجام و خیلی چالش های دیگر است. در ظاهر بر سر خیلی مسائل مقاومت می کنند ولی در باطن مسئول جان باختن بسیاری از دانشمندان هسته ای هستند. فقط یک لحظه فکر کنید که لو رفتن اسناد هسته ای به جز با همکاری افرادی از خود رژیم غیر ممکن بوده. افرادی که منافع خودشان را همچنان در دروغ گفتن به ملت و سرکیسه کردن منافع ملی می دانند. نمونه دیگرش سعید امامی و قتل های زنجیره ای است که اصلا معلوم نیست فردی که در زندان با داروی نظافت خودکشی کرده خودش باشد ولی در نهایت بر روی سنگ قبرش کلمه شهید را می نویسند. ای کاش حد اقل کسی باشد که مختصری صداقت در وجودش باشد و جرات گفتن حقیقت را داشته باشد.
تا به حال با خودت فکر کرده ای که شهروند به چه کسی می گویند یا چه هنگام شخصی را به اسم هم وطن خطاب می کنند؟
کسی که حقوق شهروندان و هم وطنانش را زیر پا می گذارد و سخن اعتراضشان را سرکوب و جامعه را به خشونت سوق میدهد با هر ایدئولوژی و تفکر شهروند یا هم وطن لقب نمی گیرد.
اینها که درجه اعتبارشان را از رای من و شما و اطاعت من و شما کسب کرده اند حالا به اسم دین و ایدئولوژی و در حقیقت سود و منفعت شخصی یا گروهی، بلای جان ساکنین این مرز و بوم شده اند.
آری از دید من این آدمها در هر جایگاه و مقامی که باشند از درجه اعتبار ساقط اند و شهروند یا هم وطن نیستند.
یعنی کثیف تر از جمعیتی که هر سخن و اعتراضی را در حد تمایل جنسی پایین می آورند داریم؟ آنها که زندگیشان تنها از دریچه یک سوراخ معنا پیدا می کند. زندگی جنسیت زده، تفکر جنسیت زده، سیاست جنسیت زده
تف بر شما و زندگی تان
تف بر شما و تفکرتان،
تف بر شما و سیاستتان
بیزارم از دین شما، نفرین به آیین شما، از پینه ی پیشانی و، دلهای سنگین شما
این روزهای پر تلاطم در ایران آدم را سردرگم می کند. جوانانی که سینه سپر کرده اند و خواستار تغییر شده اند و بزرگترهایی که از تغییر نگرش و سیاست های حکومت نا امید گشته اند. به نظرم در شرایط کنونی هر دو طیف درست می گویند. حرکت امروز نسل جوان قطعا تاثیر خودش را در فردای این مرز و بوم خواهد گذاشت ولی همچنان حکومت ماهیت مردم ستیز خودش را حفظ خواهد کرد. صحبت از دنیایی است که ارتباطات را صرفا بر اساس قانون همه یا هیچ نمی توان سنجید. ما آدمهای دیروز سخنمان از روی نا امیدی است و جوانان امروز در انتظار فردایی بهتر هنوز امیدوارانه در حرکتند. پس حق بدهید اگر مسیرمان کمی متفاوت باشد! برای آنها که کارنامه حکومت را در طی چهل و اندی سال در عدم تغییر و برآورده نکردن خواسته های به حق شهروندانش دیده اند بقای خود و اطرافیانی که برایشان عزیزند در اولویت است ولی در تفکر نسل جوان این شیوه تفکر باعث تغییر نخواهد شد و کارایی ندارد. آنها که تجربه کرده اند به بقا می اندیشند و جوانترها به تغییر.