سیکل معیوب

سیکل معیوب

جستن ، یافتن و آنگاه به اختیار برگزیدن
سیکل معیوب

سیکل معیوب

جستن ، یافتن و آنگاه به اختیار برگزیدن

راه حل موقت

حتما شنیده اید که در قانون اساسی کشورمان نوشته شده که تحصبل رایگان و بهداشت و درمان رایگان حق هر ایرانی است. بیایید با هم مروری بر اصل ۲۹ و ۳۰  قانون اساسی داشته باشیم:

۲۹: برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بی‌سرپرستی، درراه‌ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی درمانی و مراقبت‌های پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تامین کند.

۳۰: دولت موظف است وسائل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازدو وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفائی کشور به طور رایگان گسترش دهد

گرچه در متن اصل ۲۹ کلمه رایگان به کار برده نشده ولی در مورد آموزش رایگان تا پایان دوران متوسطه صریح و واضح نوشته شده که می بایست رایگان باشد. 

سالها کسری بودجه و سوء مدیریت، زمینه را برای سرمایه گزاری و سودجویی در حیطه آموزش و بهداشت و درمان باز کرده است. به بهانه مشارکت مردمی مدارس و دانشگاههای غیر انتفاعی و آزاد تاسیس گردید و بیمارستانهای دولتی یکی بعد از دیگری فرسوده تر شد در حالی که مراکز خصوصی درمانی افتتاح گردید و کارایی بیمه ها بیش از پیش زیر سوال رفت. بیمه تامین اجتماعی که می بایست از ارکان اصلی سرویس دهی به مردم باشد خودش تبدیل به بنگاه اقتصادی برای رسیدن به سود بیشتر شد. 

در چنین وضعیتی اختلاف طبقاتی بصورت فاحش روز به روز زیادتر میشود و فقر و تنگدستی جایش را باز می کند. 

واقعا فکر می کنم اولین پله در مبارزه با فقر و اختلاف طبقاتی شروع حرکت در مسیر سرویس های همگانی رایگان است و برای این منظور نیازمند شفاف سازی مالی همه ارکان دولتی و غیر دولتی هستیم.

زندگی انگل وار

عادت کرده ایم که انگل وار زندگی کنیم و انگل همدیگر باشیم. از هم بکنیم و به خودمان اضافه کنیم. زندگیمان شده زرنگ بازی. انگار هر کس در ذهنیت خودش، راه موفقیت را در له کردن دیگری می بیند. می گویید همه این جور نیستند؟! آری ولی مسیرمان در جهت انگلی شدن زندگیهاست. کاش همزیستی و معامله برد، برد را بلد بودیم. 

از هم گریزان

مردم ایران از هم فراریند، حتی از خودشان و هویتشان. چطور ممکن است ملیت خودت را زیر سلطه فرهنگهای غالب ببینی و بخواهی قد علم کنی؟ فرهنگ اروپایی، ترک و عرب بر این قومیت تاثیر گذاشته اند و اکنون به یمن پافشاری بر ایدئولوژی دینی، به چین و روسیه هم نزدیک تر شده ایم تا شاید سرپا بایستیم. زندگیمان شده امروز را به فردا رساندن و در این بین چشم و هم چشمی کورمان کرده. 

بچه ی من فلان کشور مهاجرت کرده، فلانی ازدواج چندمش را در ولایت غربت جشن گرفته، آن یکی مال مردم را بالا کشیده و ببین چه زندگی لاکچری برای خودش در آنور آب درست کرده، این یکی با ثبت نام در گرین کارت قصد دارد شانس خود را امتحان کند، ماهواره هم مدام تبلیغ میکند که برای سرمایه گذاری مطمئن پولت را بیاور در کشورهای همسایه، بازار بورس و اوراق و ارزهای دیجیتال هم که فعلا کساد است وگرنه چه کسی بدش می آید سود و دستمزد ده سال کار کردنش را یکجا بدست بیاورد. کلا هر چه که راحت تر باشد بهتر است. حاضریم ارتباطات خانوادگی و دوستی های چند ساله را کنار بگذاریم تا نمای موفقی از خودمان نشان دهیم. همه چیزمان لگدمال شده، هویت، آبرو، عزت و احترام. 

انگار دومینو وار در حال خراب کردن همدیگر هستیم.

دین انسانی

برای من همینکه یک دین یا مذهب موسیقیررا ممنوع کند کافی است تا از آن دین تا حد توانم دوری کنم. دینی که هویتش را در آزار و بستن تفکر آدمها می داند خدایی نیست بلکه زاده تفکر ناقص انسانها است.